معلم teacher

ساخت وبلاگ
در دوره دانشجویی (دانشی پیدا نشد!!! جستید به منم بگید! باشه!) این شعر را از استاد فارسی عمومی شنیدم و بعد در پیچ و خم اداره ها دیدم :

در پیچ و خم اداره ها واماندیم                          از درس و کلاس و زندگی واماندیم
بر چهره ی ما غبار تحقیر نشست                    از بس جلوی نشسته برپا ماندیم

معلم teacher...
ما را در سایت معلم teacher دنبال می کنید

برچسب : در پیچ و خم زندگی,در پیچ و تاب زندگی,در پیچ و خم جاده مه آلود,در پيچ و خم زندگي,در پیچ و خم های ترجمه,در پیچ و خم دادگاه خانواده,در پیچ و خم جاده,در مورد پیچ و مهره,کتاب در پیچ و خم جاده,وبلاگ در پیچ و خم زندگی, نویسنده : abdulsahiba بازدید : 371 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 20:43

  معلم ما خانمی سبزه روی با قدی متوسط بود . بیشتر اوقات با لباس ارتشی به کلاس می آمد . با لبخندهای او لباس نظامی چندان خشونتی نشان نمی داد . با اینکه سرباز و نظامی بود سخت گیری نمی کرد . نمیدانم چرا من در دروس خود گوی سبقت را از او ربودم و درس «کوکب خانم» را در اولین روز افتتاح مدرسه یاد گرفتم . کوکب خانم زن خوش سلیقه ای بود . من هم از آن کوکب خانم محترمه یاد گرفتم و سلیقه به خرج دادم و یک روز در میان به مدرسه رفتم . زیرا برای خوردن نان ، شیر ، ماست ، دوغ ، کره ، پنیر و تخم مرغ و مرغابی بهشتی ( یعنی غذایی که به صنعت آلوده نشده ) وقت زیادی لازم داشتم . در آن زمان پنجش معلم teacher...
ما را در سایت معلم teacher دنبال می کنید

برچسب : به کلاس دوم خوش آمدید, نویسنده : abdulsahiba بازدید : 389 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 19:22

و حالا مختصری از مدرسۀ ابتدایی اولین روز از کلاس اول ورود به کلاس با آدامس و با تآخیر و بدون اجازه . خانم معلم که قد بلند بالای او و کلاهی که بر سر داشت به تبریز و مناطق آذری اشاره می کرد ، خیلی آرام به من می گوید که بیرون بروم ، آدامس را دور بریزم ، اجازه بگیرم و وارد کلاس شوم . اما به قول انگلیسیها It was all Greek to me . خوشبختانه مترجمی پیدا شد و به من فهماند که چه باید کرد . به مدت هشت ماه ، شبانه روزی حد اقل شش ساعت از عمرم را برای مدرسه هدر دادم بدون اینکه بدانم به کجا می روم و دنبال چه چیزی هستم . والدین باید چقدر سنگدل و ندانم کار باشند که اینگونه جگرگوشۀ خود را معلم teacher...
ما را در سایت معلم teacher دنبال می کنید

برچسب : اولین روز مدرسه کلاس اولی ها,اولین روز کلاس اولی ها, نویسنده : abdulsahiba بازدید : 355 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 19:22

  به مناسبت روز معلم تعدادی از دانش آموزان و دانشجویان از من خواستند تا خاطره ای برای آنها بنویسم . من هم نوشتۀ زیر را برای آنها آماده کردم و امیدوارم که روزی جیب عزیزم به من اجازه دهد تا تمام خاطرات و نظراتم را به شکل کتابی بچاپم (یعنی چاپ کنم) . پس زنده باد جیب من !   بعد از مقدمه یادم می آید که خانواده ام طبق قانون و عرف هر ساله ، مدت زیادی از تابستان را در مشهد گذراندند . چند روز می ماندند ؟ نمی دانم . ولی آنقدر می ماندند که من برای نخل و دایر[1] و نهر و بَلَم[2] و بازیهای غُمَّیضَه جیجو[3] و راس تالیها الدیایه[4] به گریه و زاری می افتادم . القصه در عصری تابست معلم teacher...
ما را در سایت معلم teacher دنبال می کنید

برچسب : مقدمة,مقدمة ابن خلدون,مقدمة الجيش,مقدمه غسل ولبس,مقدمة مسلسل الاسطورة,مقدمة مسلسل راس الغول,مقدمة مسلسل الخانكة,مقدمه الذكصولوجيات,مقدمه حلوه,مقدمه برای شروع انشا, نویسنده : abdulsahiba بازدید : 367 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 19:22

این هم هدیۀ روز معلم . اگر واقعیت غیر از این است ، اطلاع دهید : إنّ الغنـــــي إذا تكلم بالخطا      قالوا صدقت و ما نطقت محالا و إذا الفقـير أصاب ، قالوا كلهم       أخطأت يا هذا و قلت ضـلالا إنّ الدراهـــم في المواطن كلها      تكسوا الرجال مهابة و جـلالا فهي اللســان لمن أراد فصاحة       و هي السنان لمن أراد قـتالا *  *  * هر آنکس که در کیـــسه اش زر بود    کلامش متین است و گر خر بود هر آنکس که در کیسه اش زر نیست   اگر در فشاند معقـــــول نیست *  *  * One law for the rich and another for the poor معلم teacher...
ما را در سایت معلم teacher دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulsahiba بازدید : 298 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 13:33

انشایی طنز دربارۀ کمک به همسایه محمدرضا رشیدی ، کلاس نهم دبیرستان دورۀ اول غدیر - آبادان مردم ایران احترام زیادی برای همسایه ها قائلند و همیشه برای کمک به آنها آماده وخبر دار هستند . و برای همین است که همسایه هایی که در طبقۀ بالای خانه های کناری یک خانۀ همکف قرار دارند به دنبال هر راهی مانند : سوراخ پلیت ها ، باز کردن پنجره ، نگاه کردن از پشت بام و ...... می گردند تا چهار چشمی حواسشان به آن خانه باشد . جدیداً از دوربین هم استفاده می شود مخصوصاً برای پیر مردها و پیر زن ها تا راحت تر همسا یۀ خود را بپایند . بر عکس بعضی وقت ها هم با نگاه کردن به خانه های یکدیگر به معلم teacher...
ما را در سایت معلم teacher دنبال می کنید

برچسب : یک نمونه انشای نماز, نویسنده : abdulsahiba بازدید : 216 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 13:33

  بی خیال ، بریم کاشان شاید اوضاع مدرسه بهتر باشد . چند ماهی قبل از اینکه بتوانیم از منطقۀ جنگی بیرون برویم ، برادر بزرگترم توانست مادرم و برادر کوچکترم که آن روزها شیر خواره بود به قم و بعد به کاشان بفرستد . بله ... مادرم با عبور از کنار زادگاهش یعنی فردو و با پشت سر گذاشتن محل صدور شناسنامه اش یعنی قم به کاشان رفت . کاشان ، بهشتی کویری که سهراب سپهری آن را زیبا ترسیم نموده است « چه بوی علفی می آید » . هر چند که ظاهراً این توصیف برای اردهال است اما وقتی مشت نمونة خروار است ، شهر خوب هم نمونة روستاست. آنجا در مقایسه با القصبه و هندیان بیابان بی آبی است اما باز معلم teacher...
ما را در سایت معلم teacher دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulsahiba بازدید : 351 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 13:33

  با شروع جنگ از مدرسه راحت شدم . شبح مرگ برایم شکلک در می آورد و مثل فیلم کارتونهای مخرب امروزی ، گاهی پرندۀ آهنینی عربده می کشید و زمانی مخازن نفتی مثل اژدهای کارتونی چند سر ، آتش و دود فوت می کردند . در آن حال و اهوال مصیبت مدرسه هم اضافه شد یعنی روز اول مدرسه حاضر بودیم با معلمان . همان روز معلمان برای آوردن کتابهای درسی مدرسه را ترک کردند و تا به امروز از آنها خبری ندارم . آخ جووووون چه خوب شد ! آتش و باروت است و از جنگ اعصاب و روان مدرسه ای خبری نیست . مدرسه تعطیل شد . چند ساعتی که باید در مدرسه تلف می کردم به وقت مفید بازی و تفریح اضافه شد . ولی حیف که این معلم teacher...
ما را در سایت معلم teacher دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulsahiba بازدید : 317 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 13:33